اگر شما از کسی بخواهید که یک فنجان قهوه را بکشد، بهاحتمالزیاد ممکن است چیزی شبیه شکل 5.1 بکشد.
درواقع استفان پالمر (1981) به دور جهان سفر کرد و از افراد خواست که عکس یک فنجان قهوه را بکشند. شکل 5.2 نمونههایی از نقاشیهای افراد را نشان میدهد.
چیزی که در این نقاشیها جالبتوجه است، زاویه و پرسپکتیو است. تعدادی از نقاشیها از زاویه روبهرو کشیده شده است، اما پرسپکتیو اکثر آنها کمی از بالا کشیده شده و کمی متمایل به چپ یا راست است. به این زاویه دید لقب «زاویه کانونی» را دادهاند. تعداد بسیار کمی از افراد فنجان را مانند شکل 5.3 کشیدهاند. زاویهای که موقع دیدن یک فنجان قهوه از بالا میبینیم.
البته شما میگویید نه اما ... چرا نه؟ ممکن است بگویید اولین پرسپکتیوی که در ذهن شکل میگیرد همانی است که اکثر اوقات در حال دیدن یک فنجان هستیم، اما به شما میگویم این تحقیق بر روی اشیاء زیادی انجامشده و اکثر افراد گرچه این اشیا را همیشه از بالا نمیبینند، ولی در اولین تلاش خود با همین زاویه کانونی، شکل را میکشند. در این تحقیق از افراد خواسته شده بود حیوانات مختلفی مانند سگ یا گربه را شناسایی کنند. گرچه ما اغلب گربهها و یا سگهای بسیار کوچک را از بالای بالا نه، فقط کمی بالاتر میبینیم (مگر اینکه شما در اطراف زمین خزنده باشید)؛ به تصویر کشیدن بر اساس زاویه کانونی همچنان برنده بود. به نظر میرسد این یک خصیصه عامه درباره فکر کردن، یادآوری، تصور کردن و شناختن اشیاء با زاویه کانونی است.