احتمالاً شما هم شنیدهاید که در زبان انگلیسی خواندن متونی با کلماتی که تمام حروف آن بزرگ است، از مواردی که تنها حرف اول هر کلمه بزرگ و یا تمام حروف آن کوچکاند، سختتر است. حتی در برخی از آمارها ذکرشده که خواندن این متون 14 تا 20 درصد دشوارتر است. این داستان بیان میکند که ما با شناخت شکل وگروه کلمات، آنها را میخوانیم. واژههایی با حروف کوچک یا تنها حروف اول بزرگ، دارای اشکال منحصربهفرد هستند اما واژههایی با تمام حروف بزرگ، یک شکل مستطیل با یک ارتفاع مشخص دارند به طوری که در تئوری، تمایز آنها سختتر است شکل 13.1.
این توضیح به نظر محتمل میرسد، اما واقعاً دقیق نیست. هیچ تحقیقی وجود ندارد که نشان دهد شکل کلمات به ما کمک میکند با دقت بیشتری یا سریعتر بخوانیم. یک روانشناس به نام جیمز کات تل این ایده را در سال 1886 مطرح کرد. البته بعضی شواهد نیز برای این ایده وجود داشت، اما اخیراً کار کنت پاپ (1984)و کیت راینر (1998) نشان داده است که آنچه ما در هنگام خواندن در حال انجامش هستیم، شناخت و پیشبینی حروف است. سپس، بر اساس حروف، کلمه را میشناسیم. بیایید به چگونگی خواندن متون نگاه دقیقتری بیندازیم.
خواندن آنقدرها که به نظر میرسد؛ سیال نیست
هنگامی که میخوانیم، این تصور را داریم که چشمان ما به نرمی روی صفحه حرکت میکنند، اما این چیزی نیست که در واقع اتفاق میافتد. چشمان ما سریع و شدید در جهات مختلف، با دورههای کوتاهی از سکون در میان آن حرکت میکند. جهشها «ساکاد»ها نامیده میشوند (حدود هفت تا نه حرف در یک زمان) و لحظات توقف «سکوت» نامیده میشوند (حدود 250 میلیثانیه). در طول ساکادها، ما نمیتوانیم هیچچیز را ببینیم -اساساً در آن موقع کور هستیم- اما جنبشها چنان سریع هستند که حتی نمیفهمیم که آنها اتفاق میافتند. چشمهای ما در طول اکثر ساکادها به ادامه مسیر خوانش مینگرد، اما 10 تا 15 درصد از زمان عقبگرد میکنند و حروف و کلمات را بازنویسی میکنند.
شکل 13.2 نمونهای از ساکاد و سکوت را نشان میدهد. نقاط سیاه سکوتها هستند و خطوط منحنی حرکات ساکادها هستند.
یک ساکاد حدود هفت تا نه حرف دارد، اما طول عمر ادراک ما دو برابر آن است. کنت گودمن در سال 1996 متوجه شد که ما در حال خواندن از دید محیطی استفاده میکنیم تا آنچه در ادامه خواهیم خواند را پیشبینی کنیم. ما حدود 15 حرف را در یک زمان میخوانیم و حروف را به سمت راست میبینیم (فرض میکنیم که ما از چپ به راست در حال خواندن هستیم)، هرچند ممکن است در لحظه و یا پس از آن یک ساکاد به عقب برگردیم و گروهی از حروف را بخوانیم. اگرچه ما هر بار در حدود 15 حرف را میخوانیم، اما فقط بخشی از آن فاصله را میفهمیم. ما نشانههای معنایی حروف 1 تا 7 را انتخاب میکنیم، اما بهسختی متوجه معنای حروف 8 تا 15 میشویم.
افرادی که نت موسیقی را روان میخوانند، از همان ساکادها، سکوتها، و پیشخوانی 15 حرف که در هنگام خواندن متن انجام میدهند؛ استفاده میکنند.
خب، حالا کلمات با تمامی حروف بزرگ سختتر خوانده میشود؟
ما واقعاً حروف بزرگ را به آرامی میخوانیم، اما فقط به این دلیل است که ما اغلب آنها را نمیبینیم. اکثر آنچه ما میخوانیم، کلمههای با حروف مختلط است، برای همین ما به خواندن آنها عادت کردهایم. اگر تمرین خواندن متنهایی با حروف تمام بزرگ انجام دهید، در نهایت شما این متن را به همان سرعت خواندن کلمات، با حروف مختلط خواهید خواند. این بدان معنا نیست که شما باید از حرفهای بزرگ برای تمام متن خود استفاده کنید. از آنجایی که افراد برای خواندن به این روش عادت ندارند، این کار سرعت خواندن آنها را به شدت کاهش میدهد. و البته این روزها، متنی با حروف تماماً بزرگ به عنوان "فریاد" شناخته میشود شکل 13.3.
کوین لارسون یک مقاله بسیار خوب درباره موارد استفاده از حروف بزرگ در مقابل حروف مختلف در متون نوشته است:
<
http://www.microsoft.com/typography/ctfonts/wordrecognition.aspx